عاقبت
آزاد

دنیس انر متولد ۲۷ آگوست ۱۹۵۸ در میشیگان امریکا می باشد. او در کودکی علاقه زیادی به گربه داشت و زمانی که به سن نوجوانی و جوانی رسید علاقه شدیدی به ببر پیدا کرد!

وی هم اکنون ۵۲ سال دارد اما چهره وحشتناکی پیدا کرده است چرا که در سال های گذشته دست به تغییر چهره خود زده و با جراحی های زیاد چهره خود را کاملا شبیه یک ببر کرده است.

برگرفته  از مجله آنلاین روزِ شادی

 

جمعه 11 فروردين 1391برچسب:عشق ببری, , :: 10 PM :: نويسنده : محمد منصور

 تفاوت ۲نسل

برگرفته از مجله آنلاین روزِ شادی

 

جمعه 11 فروردين 1391برچسب:تفاوت, نسل, طنز, :: 10 PM :: نويسنده : محمد منصور

 

این شیرماده پس از شکار آهو متوجه می شودکه شکارش بارداربوده، او سراسیمه میشود، نخست تلاش میکند تا بچه را نجات دهد، و از دریدن شکارش دست برمیدارد. اما وقتی نمیتواند بچه را نجات دهد بروی زمین در کنار شکارش دراز میکشد، عکاس بعدا پی میبرد که شیر سکته کرده است.

گاهاً باید از انسان بودن خود متنفر شویم. این شیر از شکار آهوی باردار دِق می کند در حالی که انسان ها بی امان دست به کشتار می زنند و خوشحال می شوند.

 نقل از وبلاگ جملات کوتاه. کمال آقا

 

جمعه 26 اسفند 1390برچسب:شیر,انسان,آهو, :: 11 AM :: نويسنده : محمد منصور

مد هولناک ژاپنی

یک متخصص زیبایی، اقدام جوانان ژاپنی در استفاده از سرم های فیزیولوژی برای وحشتناک جلوه دادن چهره خود را نگران کننده خواند.
یک سایت ژاپنی تصاویر تکان دهنده ای از رواج شیوه ای جدید زیباسازی بین جوانان این کشور منتشر کرد. این تصاویر افرادی را نشان می دهد که با وصل کردن سرم به سرهایشان در انتظار زیباشدن به سبک جدیدی هستند که این روزها در پارتی های جوانان ژاپنی زیاد دیده می شود.

بر این اساس این جوانان با استفاده از سرم های فیزیولوژی برآمدگی بزرگی روی پیشانی هایشان ایجاد کرده و سپس با فشار دادن انگشت شست آن را به شکل یک حلقه در می آورند، از این رو نام این شیوه را “کله حلقه ای” گذاشته اند.

زیبایی به سبک “کله حلقه ای” های ژاپنی

“مائدا” از کسانی است که از سال ۱۹۹۹ در این کار فعالیت کرده و پارتی های مخصوص این جوانان را برگزاری می کند. وی نام این شیوه عجیب را که به روشهای شیطان پرستان شبیه است “تغییر جسم” می نامد و معتقد است این اقدام شیوه جدیدی برای زیبا کردن است.

به گفته وی جوانانی که برای آماده شدن جهت شرکت در پارتی های مخصوص از این شیوه استفاده می کنند، با وصل کردن سرم فیزیولوژی به سرهای خود به مدت دو ساعت در انتظار می نشینند تا شاهد برآمده شدن پیشانی هایشان شوند.

وی مدعی است این اقدام ضرری برای جوانان ندارد و روز بعد آثارش از بین می رود. مائدا شیوه کله حلقه ای ها را مرتبط با مد روز دانسته و آن را در ادامه علاقه جوانان به خالکوبی و دیگر مدهای دهه اخیر در غرب می داند.

زیبایی به سبک “کله حلقه ای” های ژاپنی

با این حال پروفسور “ورنر مانگ” متخصص زیبایی از آلمان مخالف اظهارات مائدا است. به گفته وی اقدام جوانان ژاپنی می تواند برای سلامتی آنها بسیار خطرناک باشد. مانگ تاکید می کند سرم فیزیولوژی در برخی عمل های جراحی کاربرد دارد و کار آن جدا کردن پوست از بافت ماهیچه است. با این حال آنچه که کله حلقه ای ها با وارد کردن سرم زیر بافت پیشانی انجام می دهند صدمات غیرقابل جبران و مرگ را بدنبال دارد.
وی یادآور می شود تزریق چنین حجمی از سرم فیزیولوژی در بافت سر همچنین به اعصاب چشم آسیب جدی وارد کرده و حتی موجب کوری می شود. بر این اساس از نظر پزشکی دست زدن به چنین کاری دیوانگی است.

منبع: پانا و نقل از مجله شادی ایرانیان

 

چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:مد یا حماقت, مد وحشتناک ژاپنی ها, :: 10 PM :: نويسنده : محمد منصور

 

 

 
دیوار بزرگ چین ، آرامگاه تاج محل (هند) ، شهر باستانی پترا (اردن) ، مجسمه حضرت مسیح ریودوژانیرو (برزیل) ، ویرانه های ماچو پیکچو متعلق به تمدن اینکا (پرو) ، هرم و بقایای شهر چیچن ایتزا متعلق به تمدن مایا (مکزیک) و کولوسئو رم (ایتالیا) به عنوان عجایب هفتگانه جدید جهان انتخاب شدند.
 

 

چیچن ایتزا

چیچن ایتزا اثری باستانی از تمدن مایا است که در کشور مکزیک واقع شده است. این اثر جزو میراث جهانی یونسکو به شمار می‌رود. در سال ۲۰۰۷ میلادی، این اثر به همراه ۶ اثر دیگر در یک رای گیری جهانی به عنوان یکی از عجایب هفتگانه جدید معرفی شدند.

محوطه (سایت) چیچن ایتزا شامل چندین ساختمان سنگی است که قبلاا به عنوان قصر، معبد، حمام، مغازه و ... به کار می‌رفته اند. مطرح ترین قسمت های آن عبارتند از

* El Castillo (قلعه)
o مهمترین اثر این مجموعه، El Castillo ( به معنای قلعه در اسپانیولی) است که عبارتست از هرمی پلکانی که از هر چهار طرف دارای پله‌هایی تا بالای هرم است. این معبد، متعلق به خدای آسمان بوده است.

* معبد جنگجویان
* محوطه بازی
* سایر سازه ها
o معابد و سازه‌های دیگری نیز در محوطه اثر تاریخی چیچن ایتزا قرار دارند.
 
 

 
 

 
 


 مجسمه حضرت مسیح برزیل
 

 
 
 
 
 

 
 
 
 
 
مجسمه مشهوری که در برزیل در شهر Rio de Janeiro قرار دارد و بسیاری از مردم آن را در تلویزیون دیده اند در حقیقت مجسمه مسیح منجی است. این مجسمه با 125 فوت ارتفاع در سال 1926 و در ارتفاع ۷۱۰ متری نوک کوه Corcovado ساخته شده است. مجسمه مذکور حالت ایستاده عیسی مسیح را در حالیکه دستان خود را کاملاً باز کرده است نشان می دهد که این حالت نشان دهنده پذیرش همه انسانها در آغوشش است. مجسمه عیسی مسیح نشانه برزیل است که امروزه شهرتی جهانی پیدا کرده است.
 
توریستهایی که از برزیل دیدن می کنند حتماً به دیدن این مجسمه نیز می روند. دست چپ این مجسمه به سمت شمال شهر Rio de Janeiro و دست راست آن به سمت جنوب شهر اشاره می کند. مناظر بسیار جذابی را می توان از آنجا مشاهده کرد که نفس را در سینه تماشاچی حبس می کند. این مناظر شامل شهر Rio، خلیج، کوه Sugarloaf و ساحل رودخانه های Copacabana و Ipanema می شود. علاقمندان به فوتبال نیز می توانند منظره ای از استادیوم را مشاهده نمایند.
 

 



ادامه مطلب ...

 

· به راننده تاکسی میگم سیگارتو خاموش کن به دودش حساسیت دارم، برمیگرده میگه جوونای سن تو کراک میکشن تو به دود سیگار حساسی!!

  اینم از مجلس ختم، با کفش رفتیم با دمپایی برگشتیم!!

 

· یارو رو آوردن تو تلویزیون، زیر اسمش نوشته: "کارشناس مسائل یمن"، من موندم این بنده خدا تو این ۴۰ سال از چه راهی نون در میآورده!!

· واسه داداشمون رفتیم خواستگاری، ننه جون طرف در اومده میگه ۲۰۱۲ تا سکه مهریه به نیت المپیک لندن!!

   

  میگه به خدا راست میگم. طرف میگه نه، اگه راست میگی بگو به جون مامانم!!

· یه عمر رفتیم سینما آخر نفهمیدیم دسته های صندلیش ماله خودمونه یا بغل دستیمون!!

  ایران که هستیم توی سوپرمارکت دنبال جنس خارجی میگردیم، بعد خارج که میریم میافتیم دنبال جنس ایرانی!!

  

  جشن میگیرن گوسفند میکشن، عزاداریه گوسفند میکشن، ماشین میخرن گوسفند میکشن، بعد به گاوبازای اسپانیایی فحش میدن!! 

 

   طرف سوار اسب شده، عکسشو گذاشته فیس بوک، میگه اون بالاییه منم!!

  رفتم سوپر مارکت میگم آقا کرم کارامل دارین؟ میگه کرم فقط ساویز داریم!!

  میری از خودپرداز پول بگیری، رمزتو میزنی پول بر میداری، بار دوم کارتو میذاری، رمز رو اشتباه میزنی، یکی از پشت میگه: آقا رمزتو اشتباه زدیها!!

  بغل دستیمون توی هواپیما از اول تا آخر به اسلام فحش میداد، وسطهای پرواز هواپیما یه تکون خورد، گفت «یا ابالفضل»!!

 

 

شنبه 20 اسفند 1390برچسب:جرعه ,طنز,تلخ,, :: 11 PM :: نويسنده : محمد منصور

شجاعت یعنی : بترس ، بلرز ، ولی یک قدم بردار   

      

هر کس ساز خودش را می زند، اما مهم اینه که به هر سازی نر قصیم  

 

بهتره که همیشه رفیق پا برهنه ها باشی ، چون هیچ ریگی به کفش شان نیست .

مشکلی که با پول حل شود ، مشکل نیست ، هزینه است.     

یادت باشه که :
در زندگی یه روزی به عقب نگاه میکنی و به آنچه گریه دار بود می خندی   

پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:زندگی,شجاعت,ساز, :: 3 PM :: نويسنده : محمد منصور

[تصویر:  07l2xcl6ydwkqvozfxg.jpg]

 

 

یکی بود یکی نبود.

یه روزی روزگاری یه خانواده ی سه نفری بودن. یه پسر کوچولو بود با مادر و پدرش، بعد از یه مدتی خدا یه داداش کوچولوی خوشگل به پسرکوچولوی قصه ی ما میده، بعد از چند روز که از تولد نوزاد گذشت.

پسرکوچولو هی به مامان و باباش اصرار می‌کنه که اونو با نوزاد تنها بذارن. اما مامان و باباش می‌ترسیدن که پسرشون حسودی کنه و یه بلایی سر داداش کوچولوش بیاره.اصرارهای پسرکوچولوی قصه اونقدر زیاد شد که پدر و مادرش تصمیم گرفتن اینکارو بکنن اما در پشت در اتاق مواظبش باشن.
پسر کوچولو که با برادرش تنها شد … خم شد روی سرش و گفت
:


داداش کوچولو! تو تازه از پیش خدا اومدی...

 


به من می‌گی قیافه ی خدا چه شکلیه؟


 

آخه من کم کم داره یادم می‌ره!!!!

 

                                                                                                      برگرفته از وب امیر آقا

 

 

چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:خدا,داداش,شکل, :: 11 PM :: نويسنده : محمد منصور




يك بنده خدايي، كنار اقيانوس قدم ميزد و زير لب، دعايي را هم زمزمه ميكرد. نگاهى به آسمان آبى و درياى لاجوردين و ساحل طلايى انداخت و گفت :
- خدايا ! ميشود تنها آرزوى مرا بر آورده كنى ؟
ناگاه، ابرى سياه، آسمان را پوشاند و رعد و برقى در گرفت و در هياهوى رعد و برق، صدايى از عرش اعلى بگوش رسيد كه ميگفت :
- چه آرزويى دارى اى بنده ى محبوب من ؟
مرد، سرش را به آسمان بلند كرد و ترسان و لرزان گفت :
- اى خداى كريم ! از تو مى خواهم جاده اى بين كاليفرنيا و هاوايي بسازى تا هر وقت دلم خواست در اين جاده رانندگى كنم !
از جانب خداى متعال ندا آمد كه : 
- اى بنده ى من ! من ترا بخاطر وفادارى ات بسيار دوست ميدارم و مى توانم خواهش ترا بر آورده كنم، اما، هيچ ميدانى انجام تقاضاى تو چقدر دشوار است ؟ هيچ ميدانى كه بايد فرمان دهم تا فرشتگانم ته ى اقيانوس آرام را آسفالت كنند ؟ هيچ ميدانى چقدر آهن و سيمان و فولاد بايد مصرف شود ؟ من همه ى اينها را مى توانم انجام بدهم، اما، آيا نمى توانى آرزوى ديگرى بكنى ؟
مرد، مدتى به فكر فرو رفت، آنگاه گفت :
- اى خداى من! من از كار زنان سر در نمى آورم ! ميشود بمن بفهمانى كه زنان چرا مي گريند؟ ميشود به من بفهمانى احساس درونى شان چيست ؟ اصلا ميشود به من ياد بدهى كه چگونه مى توان زنان را خوشحال كرد؟
صدايي از جانب باريتعالى آمد كه :
اى بنده من ! آن جاده اى را كه خواسته اى، دو باندى باشد يا چهار باندى ؟

 

یک شنبه 9 بهمن 1390برچسب:آرزوی عجیب,اتوبان,مرد,شناخت زنان, :: 1 AM :: نويسنده : محمد منصور

نتیجه سعی الاغ پیر
کشاورزی الاغ پیری داشت که یک روز اتفاقی به درون یک چاه بدون آب افتاد. کشاورز هر چه سعی کرد نتوانست الاغ را از درون چاه بیرون بیاورد. برای اینکه حیوان بیچاره زیاد زجر نکشد، کشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتند چاه را با خاک پر کنند تا الاغ زودتر بمیرد و زیاد زجر نکشد.
مردم با سطل روی سر الاغ خاک می ریختند اما الاغ هر بار خاک های روی بدنش را می تکاند و زیر پایش می ریخت و وقتی خاک زیر پایش بالا می آمد، سعی می کرد روی خاک ها بایستد. روستایی ها همینطور به زنده به گور کردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ هم همینطور به بالا آمدن ادامه داد تا اینکه به لبه چاه رسید و بیرون آمد. 


نکته:
مشکلات، مانند تلی از خاک بر سر ما می ریزند و ما همواره دو انتخاب داریم: اول اینکه اجازه بدهیم مشکلات ما را زنده به گور کنند و دوم اینکه از مشکلات سکویی بسازیم برای صعود.

 

یک شنبه 9 بهمن 1390برچسب:سعی,الاغ,پیر,خاک, :: 1 AM :: نويسنده : محمد منصور

شادي در تنهايي نيست
شادي در تنهايي نيست 
ناصر خسرو قبادياني بسوي باختر ايران روان بود . شبي ميهمان شباني شد در روستاي کوچکي در نزديکي سنندج ، نيمه هاي شب صداي فرياد و ناله شنيد برخاست و از خانه بيرون آمد صداي فرياد و ناله هاي دلخراش و سوزناک از بالاي کوه به گوش مي رسيد . مبهوت فرياد ها و ناله ها بود که شبان دست بر شانه اش گذاشت و گفت : اين صداها از آن مرديست که همسر و فرزند خويش را از دست داده ، اين مرد پس از چندي جستجو در غاري بر فراز کوه ماندگار شد هر از گاهي شبها ناله هايش را مي شنويم . چون در بين ما نيست همين فرياد ها به ما مي گويد که هنوز زنده است و از اين روي خوشحال مي شويم . که نفس مي کشد . ناصر خسرو گفت مي خواهم به پيش آن مرد روم . مرد گفت بگذار مشعلي بياورم و او را از شيار کوه بالا برد . ناصر خسرو در آستانه غاري ژرف و در زير نور مهتاب مردي را ديد که بر تخته سنگي نشسته و با دو دست خويش صورتش را پنهان نموده بود .
مرد به آن دو گفت از جان من چه مي خواهيد ؟ بگذاريد با درد خود بسوزم و بسازم .
ناصر خسرو گفت : من عاشقم اين عشق مرا به سفري طول دراز فرا خوانده ، اگر عاشقي همراه من شو . چون در سفر گمشده خويش را باز يابي . ديدن آدمهاي جديد و زندگي هاي گوناگون تو را دگرگون خواهد ساخت . در غير اينصورت اين غار و اين کوهستان پيشاپيش قبرستان تو و خاطراتت خواهد بود . چون پگاه خورشيد آسمان را روشن کند براه خواهم افتاد اگر خواستي به خانه شبان بيا تا با هم رويم .
چون صبح شد آن مرد همراه ناصرخسرو عازم سفر بود . سالها بعد آن مرد همراه با همسري ديگر و دو کودک به ديار خويش باز گشت در حالي که لبخندي دلنشين بر لب داشت .
انديشمند يگانه سرزمينمان ارد بزرگ مي گويد :
“سنگيني يادهاي سياه را
با تنهايي دو چندان مي کني …
به ميان آدميان رو و در شادماني آنها سهيم شو
لبخند آدميان انديشه هاي سياه را کمرنگ و دلت را گرم خواهد نمود . ”
شوريدگان همواره در سفر هستند و چون خواسته خويش يافتند همانجا کاشانه ايي بسازند ، و چون دلتنگ شوند به ديار آغازين خويش باز گردند…

 

یک شنبه 9 بهمن 1390برچسب:تنهایی,ناصرخسرو,شادی, :: 1 AM :: نويسنده : محمد منصور

فقیری در مجلسی وارد شد و در کنا ر توانگری نشست ،مرد توانگر ناراحت شد و خواست تا او را سبک کند پس گفت : میان تو خر  چقدر فاصله است ؟؟  

 

                                                                فقیر بلافاصله گفت : فقـط یک وجـب


تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد


 

جمعه 7 بهمن 1390برچسب:یک وجب, لطیفه,فقیر , توانگر, :: 11 PM :: نويسنده : محمد منصور

کسی  ادعا کرد که بچه ای می شناسم که روزی ده کیلو شیر فیل به او دادندو پس از یک ماه وزنش به یک تن رسید گفتند : دروغ می گویی  گفت نه ، حتی پدر و مادرش را هم می شناسم سوال کردند کیست ؟ گفت: یک فیل نر و یک فیل ماده.

 

مردی بسیار زشت رو بود اما زنی بسیار زیبا داشت .روزی زن به او گفت : ما هر دو اهل بهشتیم مرد گفت: از کجا می دانی زن گفت از آنجا که تو دایم چهره زیبای مرا می بینی و شکر گزار خدا می شوی و من هر روز روی زشت و کریه تو را می بینم و صبر می کنم .

 

جمعه 7 بهمن 1390برچسب:, :: 10 PM :: نويسنده : محمد منصور

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید. وبلاگ من مو ضوع خاصی ندارد ضمن تشکر از دیدار شما عزیز میهمان امیدوارم مطالب وبلاگ مورد توجه و استفاده شما قرار بگیرد و از بیان نظرات خود در راستای بهبود آن دریغ نفرمائید.
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عاقبت و آدرس mandez.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان