عاقبت
آزاد



كوك كن ساعتِ خویش!

كوك كن ساعتِ خویش !
اعتباری به خروسِ سحری، نیست دگر
دیر خوابیده و برخاسـتنـش دشـوار است

كوك كن ساعتِ خویش !
كه مـؤذّن، شبِ پیـش
دسته گل داده به آب
و در آغوش سحر رفته به خواب

كوك كن ساعتِ خویش !
شاطری نیست در این شهرِ بزرگ
كه سحر برخیزد
شاطران با مددِ آهن و جوشِ شیرین
دیر برمی خیزند

كوك كن ساعتِ خویش !
كه سحرگاه كسی
بقچه در زیر بغل،
راهیِ حمّامی نیست
كه تو از لِخ لِخِ دمپایی و تك سرفه ی او برخیزی

كوك كن ساعتِ خویش !
رفتگر مُرده و این كوچه دگر
خالی از خِش خِشِ جارویِ شبِ رفتگر است

كوك كن ساعتِ خویش !
ماكیان ها همه مستِ خوابند
شهر هم . . .
خوابِ اینترنتیِ عصرِ اتم می بیند

كوك كن ساعتِ خویش !
كه در این شهر، دگر مستی نیست
كه تو وقتِ سحر، آنگاه كه از میكده برمی گردد
از صدای سخن و زمزمه ی زیرِ لبش برخیزی
                                                                         

 

 آزادمنش                                    

 

                                                                           

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 

سه شنبه 15 فروردين 1391برچسب:کوک,ساعت,موذن,خروس سحری,, :: 10 PM :: نويسنده : محمد منصور

چندين غم مال و حسرت دنيا چيست؟ هرگز ديدي كسي كه جاويد بزيست؟
اين چند نفس در تن تو عاريتي ست با عاريتي عاريتـي بايد زيسـت

جمعه 11 فروردين 1391برچسب:خیام,عاریتی,غم,رباعی, :: 10 PM :: نويسنده : محمد منصور

جمعه 11 فروردين 1391برچسب:طبیعت,عکس,زیبایی,حیوانات,خلقت, :: 10 PM :: نويسنده : محمد منصور

دنیس انر متولد ۲۷ آگوست ۱۹۵۸ در میشیگان امریکا می باشد. او در کودکی علاقه زیادی به گربه داشت و زمانی که به سن نوجوانی و جوانی رسید علاقه شدیدی به ببر پیدا کرد!

وی هم اکنون ۵۲ سال دارد اما چهره وحشتناکی پیدا کرده است چرا که در سال های گذشته دست به تغییر چهره خود زده و با جراحی های زیاد چهره خود را کاملا شبیه یک ببر کرده است.

برگرفته  از مجله آنلاین روزِ شادی

 

جمعه 11 فروردين 1391برچسب:عشق ببری, , :: 10 PM :: نويسنده : محمد منصور

 تفاوت ۲نسل

برگرفته از مجله آنلاین روزِ شادی

 

جمعه 11 فروردين 1391برچسب:تفاوت, نسل, طنز, :: 10 PM :: نويسنده : محمد منصور

 

 

 

کلاه فروشی روزی از جنگلی می گذشت. تصمیم گرفت زیر درخت مدتی استراحت کند. لذا کلاه ها را کنار گذاشت و خوابید. وقتی بیدار شد متوجه شد که کلاه ها نیست. بالای سرش را نگاه کرد. تعدادی میمون را دید که کلاه ها را برداشته اند. فکر کرد که چگونه کلاه ها را پس بگیرد. در حال فکر کردن سرش را خاراند و دید که میمون ها همین کار را کردند. او کلاه را ازسرش برداشت و دید که میمون ها هم از او تقلید کردند. به فکرش رسید… که کلاه خود را روی زمین پرت کند. لذا این کار را کرد. میمون ها هم کلاه ها را به طرف زمین پرت کردند. او همه کلاه ها را جمع کرد و روانه شهر شد.

سالهای بعد نوه او هم کلاه فروش شد. پدربزرگ این داستان را برای نوه اش تعریف کرد و تاکید کرد که اگر چنین وضعی برایش پیش آمد چگونه برخورد کند. یک روز که او از همان جنگل گذشت در زیر درختی استراحت کرد و همان قضیه برایش اتفاق افتاد. او شروع به خاراندن سرش کرد. میمون ها هم همان کار را کردند. او کلاهش را برداشت، میمون ها هم این کار را کردند. نهایتا کلاهش را بر روی زمین
انداخت. ولی میمون ها این کار را نکردند. یکی از میمون ها از درخت پایین آمد و کلاه را از روی زمین برداشت و در گوشی محکمی به او زد و گفت: فکر می کنی فقط تو پدربزرگ داری؟!

جمعه 11 فروردين 1391برچسب:, :: 10 PM :: نويسنده : محمد منصور

۱۴:۲۸

روز ها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت. فرشتگان سراغش را از خدا می‌گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می‌گفت: می آید؛ من تنها گوشی هستم که غصه‌هایش را می‌شنود و یگانه قلبی ام که دردهایش را در خود نگه می‌دارد.
و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست. فرشتگان چشم به نوک هایش دوختند، گنجشک هیج نگفت. و خدا لب به سخن گشود: با من بگو از آن چه سنگینی سینه توست. گنجشک گفت: “لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سر پناه بی کسی ام. تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی از لانه محقرم؟ کجای دنیا را گرفته بود؟” و سنگینی بغضی راه بر کلامش بست. سکوتی در عرش طنین انداز شد. فرشتگان همه سر به زیر انداختند.
خدا گفت: ماری در راه لانه ات بود. خواب بودی. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آن گاه تو از کمین کار پر گشودی. گنجشک خیره در خدایی خدا مانده بود.
خدا گفت: و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی. اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد.

پنج شنبه 10 فروردين 1391برچسب:, :: 10 PM :: نويسنده : محمد منصور

 مرداب به رود گفت:

                              چه کردی که اینقدرزلالی؟

                                                                                  رود گفت :

                                                                                                               گذشتم

 

 

 

 

 ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ

 

                                                        

جمعه 26 اسفند 1390برچسب:مرداب, رود,گذشت,زلال, :: 11 AM :: نويسنده : محمد منصور

 

این شیرماده پس از شکار آهو متوجه می شودکه شکارش بارداربوده، او سراسیمه میشود، نخست تلاش میکند تا بچه را نجات دهد، و از دریدن شکارش دست برمیدارد. اما وقتی نمیتواند بچه را نجات دهد بروی زمین در کنار شکارش دراز میکشد، عکاس بعدا پی میبرد که شیر سکته کرده است.

گاهاً باید از انسان بودن خود متنفر شویم. این شیر از شکار آهوی باردار دِق می کند در حالی که انسان ها بی امان دست به کشتار می زنند و خوشحال می شوند.

 نقل از وبلاگ جملات کوتاه. کمال آقا

 

جمعه 26 اسفند 1390برچسب:شیر,انسان,آهو, :: 11 AM :: نويسنده : محمد منصور

امام حسین (ع)

 

 

اأفلَحَ قـَومٌ اشتَـروا مَـرضـاتِ الْمَخلـُوق بسَخَطِ اْلخـالِق


رستگـار نمی شود مـردمـى كه خشنـودى مخلـوق را در مقـابل غضب خـالق خریدنـد

www.zibaweb.com(تاریخ طبرى،ص 1،ص 239)

 

 ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ

 

چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:رستگاری, خشنودی مخلوق, , :: 10 PM :: نويسنده : محمد منصور

مد هولناک ژاپنی

یک متخصص زیبایی، اقدام جوانان ژاپنی در استفاده از سرم های فیزیولوژی برای وحشتناک جلوه دادن چهره خود را نگران کننده خواند.
یک سایت ژاپنی تصاویر تکان دهنده ای از رواج شیوه ای جدید زیباسازی بین جوانان این کشور منتشر کرد. این تصاویر افرادی را نشان می دهد که با وصل کردن سرم به سرهایشان در انتظار زیباشدن به سبک جدیدی هستند که این روزها در پارتی های جوانان ژاپنی زیاد دیده می شود.

بر این اساس این جوانان با استفاده از سرم های فیزیولوژی برآمدگی بزرگی روی پیشانی هایشان ایجاد کرده و سپس با فشار دادن انگشت شست آن را به شکل یک حلقه در می آورند، از این رو نام این شیوه را “کله حلقه ای” گذاشته اند.

زیبایی به سبک “کله حلقه ای” های ژاپنی

“مائدا” از کسانی است که از سال ۱۹۹۹ در این کار فعالیت کرده و پارتی های مخصوص این جوانان را برگزاری می کند. وی نام این شیوه عجیب را که به روشهای شیطان پرستان شبیه است “تغییر جسم” می نامد و معتقد است این اقدام شیوه جدیدی برای زیبا کردن است.

به گفته وی جوانانی که برای آماده شدن جهت شرکت در پارتی های مخصوص از این شیوه استفاده می کنند، با وصل کردن سرم فیزیولوژی به سرهای خود به مدت دو ساعت در انتظار می نشینند تا شاهد برآمده شدن پیشانی هایشان شوند.

وی مدعی است این اقدام ضرری برای جوانان ندارد و روز بعد آثارش از بین می رود. مائدا شیوه کله حلقه ای ها را مرتبط با مد روز دانسته و آن را در ادامه علاقه جوانان به خالکوبی و دیگر مدهای دهه اخیر در غرب می داند.

زیبایی به سبک “کله حلقه ای” های ژاپنی

با این حال پروفسور “ورنر مانگ” متخصص زیبایی از آلمان مخالف اظهارات مائدا است. به گفته وی اقدام جوانان ژاپنی می تواند برای سلامتی آنها بسیار خطرناک باشد. مانگ تاکید می کند سرم فیزیولوژی در برخی عمل های جراحی کاربرد دارد و کار آن جدا کردن پوست از بافت ماهیچه است. با این حال آنچه که کله حلقه ای ها با وارد کردن سرم زیر بافت پیشانی انجام می دهند صدمات غیرقابل جبران و مرگ را بدنبال دارد.
وی یادآور می شود تزریق چنین حجمی از سرم فیزیولوژی در بافت سر همچنین به اعصاب چشم آسیب جدی وارد کرده و حتی موجب کوری می شود. بر این اساس از نظر پزشکی دست زدن به چنین کاری دیوانگی است.

منبع: پانا و نقل از مجله شادی ایرانیان

 

چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:مد یا حماقت, مد وحشتناک ژاپنی ها, :: 10 PM :: نويسنده : محمد منصور

 

 

 
دیوار بزرگ چین ، آرامگاه تاج محل (هند) ، شهر باستانی پترا (اردن) ، مجسمه حضرت مسیح ریودوژانیرو (برزیل) ، ویرانه های ماچو پیکچو متعلق به تمدن اینکا (پرو) ، هرم و بقایای شهر چیچن ایتزا متعلق به تمدن مایا (مکزیک) و کولوسئو رم (ایتالیا) به عنوان عجایب هفتگانه جدید جهان انتخاب شدند.
 

 

چیچن ایتزا

چیچن ایتزا اثری باستانی از تمدن مایا است که در کشور مکزیک واقع شده است. این اثر جزو میراث جهانی یونسکو به شمار می‌رود. در سال ۲۰۰۷ میلادی، این اثر به همراه ۶ اثر دیگر در یک رای گیری جهانی به عنوان یکی از عجایب هفتگانه جدید معرفی شدند.

محوطه (سایت) چیچن ایتزا شامل چندین ساختمان سنگی است که قبلاا به عنوان قصر، معبد، حمام، مغازه و ... به کار می‌رفته اند. مطرح ترین قسمت های آن عبارتند از

* El Castillo (قلعه)
o مهمترین اثر این مجموعه، El Castillo ( به معنای قلعه در اسپانیولی) است که عبارتست از هرمی پلکانی که از هر چهار طرف دارای پله‌هایی تا بالای هرم است. این معبد، متعلق به خدای آسمان بوده است.

* معبد جنگجویان
* محوطه بازی
* سایر سازه ها
o معابد و سازه‌های دیگری نیز در محوطه اثر تاریخی چیچن ایتزا قرار دارند.
 
 

 
 

 
 


 مجسمه حضرت مسیح برزیل
 

 
 
 
 
 

 
 
 
 
 
مجسمه مشهوری که در برزیل در شهر Rio de Janeiro قرار دارد و بسیاری از مردم آن را در تلویزیون دیده اند در حقیقت مجسمه مسیح منجی است. این مجسمه با 125 فوت ارتفاع در سال 1926 و در ارتفاع ۷۱۰ متری نوک کوه Corcovado ساخته شده است. مجسمه مذکور حالت ایستاده عیسی مسیح را در حالیکه دستان خود را کاملاً باز کرده است نشان می دهد که این حالت نشان دهنده پذیرش همه انسانها در آغوشش است. مجسمه عیسی مسیح نشانه برزیل است که امروزه شهرتی جهانی پیدا کرده است.
 
توریستهایی که از برزیل دیدن می کنند حتماً به دیدن این مجسمه نیز می روند. دست چپ این مجسمه به سمت شمال شهر Rio de Janeiro و دست راست آن به سمت جنوب شهر اشاره می کند. مناظر بسیار جذابی را می توان از آنجا مشاهده کرد که نفس را در سینه تماشاچی حبس می کند. این مناظر شامل شهر Rio، خلیج، کوه Sugarloaf و ساحل رودخانه های Copacabana و Ipanema می شود. علاقمندان به فوتبال نیز می توانند منظره ای از استادیوم را مشاهده نمایند.
 

 



ادامه مطلب ...

 

اين   کهنه  رباط  را  که  عالم نام است

                                  آرامگه   ابلق   صبح   و    شام   است 

        بزمی است که وامانده صد جمشید است

                                   گوريست  که  خوابگاه  صد بهرام است

 


تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 

 

 

شنبه 20 اسفند 1390برچسب:خیام, رباعی,عالم,رباط,جمشید,بهرام, :: 11 PM :: نويسنده : محمد منصور

 

 

پدر بزرگ رو به نوه:

بدو برو قایم شو

 

امروز مدرسه رو پیچوندی معلمت اومده دنبالت

نوه: نـــــــه، شما باید قایم شی، …

من بش گفتم نمیام چون شما فوت کردین!!!

.

از قل مراد می پرسن صورتی چه رنگیه؟

میگه قرمز یواش!

 

غضنفر و قل  مراد به تاکسی میگن : آقا ۳ نفر تا تجریش چقدر می گیری؟

راننده میگه : شما که ۲ نفر هستید!

غضنفر میگه: مگه خودت نمی خوای بیای؟!

 

غضنفر یه پتو می خره که عکس دو تا پلنگ روش بوده

شب با تفنگ دولول میره زیر پتو !!!

 

 

قل مراد : غضنفر چرا دستت شکسته ؟

غضنفر : دیروز روی یه دیوار بلند راه می رفتم

که یه دفعه دیوار تموم شد !!!

 

 

از غضنفر می پرسن : نظرت راجع به مار چیه ؟

میگه : حیوون خیلی خوبیه !

اما حیف که همش دُمه !!!

 

 

 

 

 

شنبه 20 اسفند 1390برچسب:لطایف, :: 11 PM :: نويسنده : محمد منصور

 

· به راننده تاکسی میگم سیگارتو خاموش کن به دودش حساسیت دارم، برمیگرده میگه جوونای سن تو کراک میکشن تو به دود سیگار حساسی!!

  اینم از مجلس ختم، با کفش رفتیم با دمپایی برگشتیم!!

 

· یارو رو آوردن تو تلویزیون، زیر اسمش نوشته: "کارشناس مسائل یمن"، من موندم این بنده خدا تو این ۴۰ سال از چه راهی نون در میآورده!!

· واسه داداشمون رفتیم خواستگاری، ننه جون طرف در اومده میگه ۲۰۱۲ تا سکه مهریه به نیت المپیک لندن!!

   

  میگه به خدا راست میگم. طرف میگه نه، اگه راست میگی بگو به جون مامانم!!

· یه عمر رفتیم سینما آخر نفهمیدیم دسته های صندلیش ماله خودمونه یا بغل دستیمون!!

  ایران که هستیم توی سوپرمارکت دنبال جنس خارجی میگردیم، بعد خارج که میریم میافتیم دنبال جنس ایرانی!!

  

  جشن میگیرن گوسفند میکشن، عزاداریه گوسفند میکشن، ماشین میخرن گوسفند میکشن، بعد به گاوبازای اسپانیایی فحش میدن!! 

 

   طرف سوار اسب شده، عکسشو گذاشته فیس بوک، میگه اون بالاییه منم!!

  رفتم سوپر مارکت میگم آقا کرم کارامل دارین؟ میگه کرم فقط ساویز داریم!!

  میری از خودپرداز پول بگیری، رمزتو میزنی پول بر میداری، بار دوم کارتو میذاری، رمز رو اشتباه میزنی، یکی از پشت میگه: آقا رمزتو اشتباه زدیها!!

  بغل دستیمون توی هواپیما از اول تا آخر به اسلام فحش میداد، وسطهای پرواز هواپیما یه تکون خورد، گفت «یا ابالفضل»!!

 

 

شنبه 20 اسفند 1390برچسب:جرعه ,طنز,تلخ,, :: 11 PM :: نويسنده : محمد منصور

www.3jokes.com - عکس، کلیپ، جوک، SMS

 

www.3jokes.com - عکس، کلیپ، جوک، SMS

 

www.3jokes.com - عکس، کلیپ، جوک، SMS

www.3jokes.com - عکس، کلیپ، جوک، SMS

www.3jokes.com - عکس، کلیپ، جوک، SMS

www.3jokes.com - عکس، کلیپ، جوک، SMS

 

یک شنبه 14 اسفند 1390برچسب:تصاویز با مزه, :: 11 PM :: نويسنده : محمد منصور

 

مجنون خدا

 

 

یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست

عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود

سجده ای زد بر لب درگاه او
پر زلیلا شد دل پر آه او

گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای

جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای

نشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست آنم می زنی

خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن

مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو ... من نیستم

 

گفت: ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پیدا و پنهانت منم

سال ها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی

عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یک جا باختم

کردمت آوارهء صحرا نشد
گفتم عاقل می شوی اما نشد

سوختم در حسرت یک یاربت
غیر لیلا برنیامد از لبت

روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی

مطمئن بودم به من سرمیزنی
در حریم خانهام در میزنی

حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بیقرارت کرده بود

مرد راهش باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم

 


تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 

 

 

 

یک شنبه 14 اسفند 1390برچسب:مجنون, لیلی,, :: 10 PM :: نويسنده : محمد منصور


چقدر خنده داره


که یک ساعت عبادت در مسجد طولانی به نظر میاد

                   اما یک ساعت فیلم دیدن به سرعت می‌گذره!

چقدر خنده داره
که صد هزارتومان کمک در راه خدا مبلغ بسیار هنگفتیه

                  اما وقتی که با همون مقدار پول به خرید می‌ریم کم به چشم میاد!

 

                                                                                                                               
                                                                                                            

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

 

یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:خنده دار , عبادت, خدا , :: 11 PM :: نويسنده : محمد منصور



پدر عاشقی بسوزه که من را به این روز انداخت !!! ( تصویری) - www.taknaz.ir

یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:, :: 11 PM :: نويسنده : محمد منصور


پدر عاشقی بسوزه که من را به این روز انداخت !!! ( تصویری) - www.taknaz.ir

یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:, :: 11 PM :: نويسنده : محمد منصور


 

 




 

 

 

 

سه شنبه 2 اسفند 1390برچسب:پرندگان, :: 10 PM :: نويسنده : محمد منصور



سه شنبه 2 اسفند 1390برچسب:بالابر,سوخت, :: 9 PM :: نويسنده : محمد منصور

خدا را شكر ...
كه دختر نوجوانم هميشه از شستن ظرفها شاكي است.
اين يعني او در خانه است و در خيابانها پرسه نمي زند.

خدا را شكر ...
كه ماليات مي پردازم
اين يعني شغل و در آمدي دارم و بيكار نيستم.


خدا را شكر ...

كه لباسهايم كمي برايم تنگ شده اند
اين يعني غذاي كافي براي خوردن دارم.

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

خدا را شكر ...
كه در پايان روز از خستگي از پا مي افتم
اين يعني توان سخت كار كردن را دارم.



خدا را شكر ...
كه بايد زمين را بشويم و پنجره ها را تميز كنم
اين يعني من خانه اي دارم.



خدا را شكر ...
كه در جائي دور جاي پارك پيدا كردم
اين يعني هم توان راه رفتن دارم و هم اتومبيلي براي سوار شدن.



خدا را شكر ...
كه سرو صداي همسايه ها را مي شنوم
اين يعني من توانائي شنيدن دارم.



خدا را شكر ...
كه اين همه شستني و اتو كردني دارم
اين يعني من لباس براي پوشيدن دارم.

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد


خدا را شكر ...

كه هر روز صبح بايد با زنگ ساعت بيدار شوم
اين يعني من هنوز زنده ام.



خدا را شكر ...
كه گاهي اوقات بيمار مي شوم
اين يعني بياد آورم كه اغلب اوقات سالم هستم.



خدا را شكر ...
كه خريد هداياي سال نو جيبم را خالي مي كند
اين يعني عزيزاني دارم كه مي توانم برايشان هديه بخرم

 

 


تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 

 

 

 

 

دو شنبه 1 اسفند 1390برچسب:, :: 7 PM :: نويسنده : محمد منصور

فقیر به دنبال شادی ثروتمند

 

و پولدار به دنبال آرامش زندگی فقیر است.

کودک به دنبال آزادی بزرگتر

و بزرگتر به دنبال سادگی کودک است

پیر به دنبال قدرت جوان

وجوان در پی تجربه سالمند است

آنان که رفته اند در آرزوی بازگشت

و آنان که مانده اند در رویای رفتن

...


خدایا!


 

کدامین پل در کجای دنیا شکسته است که

 

                                                                     هیچکس به مقصد خود نمی رسد؟


 

 

 

 

 

چهار شنبه 26 بهمن 1390برچسب:پل,خدایا,بزرگتر,کودک ,فقیر,ثروتمند, :: 9 PM :: نويسنده : محمد منصور

رئیس اداره وارد میشه میبینه کارمندش داره جدول حل می کنه  .میگه خجالت نمی کشی تو وقت اداری  جدول حل می کنی .کارمنده جواب میده چکار کنم این سر وصدای ماشینها که نمی ذاره آدم بخواب .


غضنفرمي‌ميره مي‌ره اون دنيا، ازش مي‌پرسن چي شد مُردي؟

ميگه داشتم شير مي‌خوردم !    

ميگن: شيرش فاسد بود؟   ميگه: نه بابا، گاوه يهو نشست. 


 مشتری :این کت چنده ؟ فروشنده میگه : 100 هزار تومان

مشتری : وای پس اون یکی چنده ؟      فروشنده : وای وای


عروس ميره گل بچينه ، شهرداری ميگیرتش  


غضنفر سوار اتوبوس میشه و تو اتوبوس یه دختری رو میبینه و عاشقش میشه وقتی از اتوبوس پیاده میشه شماره اتوبوس رو یاداشت میکنه .       

دو تا تنبل دراز کشیده بودند یکی شروع می کنه به خمیازه کشیدن .اون یکی میگه داداش تا دهنت  بازه این اصغر ما رو هم صدا کن.                                                                             

 


 

 

 

 

 

شنبه 22 بهمن 1390برچسب:غضنفر ,تنبل,اتوبوس,عروس,مشتری ,اداره ,کارمند, :: 12 AM :: نويسنده : محمد منصور

 

 

مناظری دیدنی از کشور چین!!

 

جمعه 21 بهمن 1390برچسب:چین, :: 11 PM :: نويسنده : محمد منصور

 

عکس های بسیار زیبا از طبیعت

 

جمعه 21 بهمن 1390برچسب:, :: 11 PM :: نويسنده : محمد منصور
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید. وبلاگ من مو ضوع خاصی ندارد ضمن تشکر از دیدار شما عزیز میهمان امیدوارم مطالب وبلاگ مورد توجه و استفاده شما قرار بگیرد و از بیان نظرات خود در راستای بهبود آن دریغ نفرمائید.
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عاقبت و آدرس mandez.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان