عاقبت
آزاد

قاضی از دزد می پرسه :  برای چه همیشه از دیوار مردم بالا می روی ؟

دزد جواب می دهد: چه می دونم به  این مردم بگو چرا در خانه هایشان همیشه بسته است ؟!!!!چشمکآرام

 

قاضی  از دزد می پرسه : آیا وقتی جیب این آقا رو می زدی هیچ نمی ترسیدی ؟

جیب بر گفت :چرا. آقای قاضی خیلی  می ترسیدم  و مرتب با خودم می گفتم  نکنه چیزی توو جیبش نباشه! آرامزبان درازی

یک شنبه 3 آذر 1392برچسب:قاضی,دزد,جیب,دیوار,, :: 10 AM :: نويسنده : محمد منصور

 می گویند :توی یک اداره کارمندی فوت کرده بود یکی دیگر از کارمندان بلافاصله به رئیس اداره مراجعه کرد و گفت قربان اجازه می دهید فلان دوست من جای متوفی را اشغال کند ؟

رئیس گفت :این موضوع به خود او مربوط است و اینکه آیا تابوت و قبر به اندازه قامت او هست یا نه؟!!!!!

یک شنبه 3 آذر 1392برچسب:کارمند ,جانشین,اداره, تابوت,قبر,فوت,, :: 9 AM :: نويسنده : محمد منصور

روزی لویی شانزدهم در محوطه ي کاخ خود مشغول قدم زدن بود که سربازی را کنار یک نیمکت در حال نگهبانی دید ؛از او پرسید تو برای چی اینجا قدم میزنی و از چی نگهبانی میدی؟ سرباز دستپاچه جواب داد قربان من را افسر گارد اینجا گذاشته و به من گفته خوب مراقب باشم!
لویی، افسر گارد را صدا زد و پرسید این سرباز چرا این جاست؟ افسر گفت قربان افسر قبلی نقشه ي قرار گرفتن سربازها سر پستها را به من داده من هم به همان روال کار را ادامه دادم!
مادر لویی او را صدازد وگفت من علت را میدانم،زمانی که تو 3سالت بود این نیمکت را رنگ زده بودند و پدرت به افسر گارد گفت نگهبانی را اینجا بگذارند تا تو روی نیمکت ننشینی و لباست رنگی نشود!

          و از آن روز 41 سال میگذرد و هنوز روزانه سربازی اینجا قدم میزند!

                                                                                                               

سه شنبه 29 مرداد 1392برچسب:نیمکت , لوئی شانزدهم ,سرباز , نگهبانی, :: 8 PM :: نويسنده : محمد منصور

 دوستی می گفت به ما تو بچگی دروغ می گفتند که :

دردها را بزرگ که بشوید فراموش می کنید  .درست این است ....که زندگی آنقدر درد دارد که با آمدن درد نو درد های کهنه فراموش می شود.

                                          خوب شما چه فکر می کنید؟                                

                                                                                                                 _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_

پنج شنبه 13 تير 1392برچسب:دروغ,درد نو درد کهنه ,فراموش, :: 3 PM :: نويسنده : محمد منصور

                           

 

                                        منظره بارانی برگ ها rain tree 

آیا باران  عطر و رایحه دارد ؟

به گزارش ایسنا، محققان می‌گویند: به دنبال بارش باران، چندین رایحه مختلف در فضا پخش می‌شود که برای ما خوشایند و مطبوع هستند. یکی از این رایحه‌ها «پتری‌کور» نام دارد که به دنبال بارش باران و پس از یک دوره خشکی در هوا منتشر می‌شود.

آیا تا به حال با خود فکر کرده‌اید که چرا بوی طراوت و رایحه دل‌انگیز باران، انسان را شاد و سرمست می‌کند و چه عاملی باعث می‌شود که باران بوی خوشایندی داشته باشد؟

واژه‌ «پتری‌کور» در سال 1964 میلادی توسط دو دانشمند استرالیایی که بر روی رایحه هوای مرطوب تحقیق می‌کردند، ابداع شد. این رایحه در حقیقت از یک جفت واکنش شیمیایی نشأت می‌گیرد.

 

در واکنش نخست، برخی از گیاهان در دوره خشکی هوا اقدام به ذخیره روغن‌های خاصی می‌کنند که در هنگام بارش باران این روغن‌ها در هوا آزاد می‌شوند.

 

دومین واکنشی که منجر به شکل‌گیری پتری‌کور می‌شود، هنگامی رخ می‌دهد که مواد شیمیایی تولید شده توسط باکتری «آکتینوومیسیت» که یک باکتری خاک‌زی است، آزاد می‌شوند. این ترکیبات معطر و بو دار پس از برخورد قطرات باران به زمین، رایحه پتری‌کور را منتشر می‌کنند.

 

به گزارش ایسنا به نقل از لایوساینس، رایحه دیگری که در هنگام بارش باران به مشام می‌رسد با «اوزون» ارتباط دارد. در هنگام رگبار، رعد و برق در واقع مولکول‌های اکسیژن و نیتروژن را از هم شکافته و این مولکول‌ها پس از ترکیب دوباره به شکل مولکول‌های اکسید نیتریک درمی‌آیند و این ترکیب ضمن انجام واکنش با سایر مواد شیمیایی در جو، بویی شبیه به بوی ملایم کلر ایجاد می‌کند.

 

در نتیجه وقتی فردی می‌گوید بوی آمدن باران را حس می‌کند این بدین معناست که بادهای حاصل از باران‌های نزدیک، اوزون ابرها را همراه با خود به مشام آن فرد می‌رسانند

پنج شنبه 13 تير 1392برچسب:باران,عطر,پتری کور, , :: 2 PM :: نويسنده : محمد منصور

در جایی مناجاتی  دیدم که نوشته بود گوینده اش کورش کبیر است هرکه گفته است خدایش بیامزرد که بسیار زیبا  تقاضایی  است با خود گفتم شاید مهمانان وبلاگ عاقبت هم از آن خوششان بیاید و لحظه ای با خدایشان زمزمه کنند.

              خدایا ، آنگونه زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم

                       و آنگونه بمیرانم که به وجد نیاید کسی از نبودنم . . .

                  

 

 

چهار شنبه 18 ارديبهشت 1392برچسب:خدایا, مناجات,کورش کبیر, مردن,زندگی,, :: 6 PM :: نويسنده : محمد منصور

Click here to enlarge
Click here to enlarge

 

 خبر  بر گرفته از پرشین وی

 

پیراهنی فریبنده  که از به هم  پیوستن 1500 برگه جدائی 3000 زن و مرد تشکیل شده است .طراح این لباس می گوید می خواسته با این کار دلیل این هم طلاق یعنی عجله را به مردم و خصوص جوانان گوشزد کند اما به راستی آیا عجله  به واقع دلیل همه این طلاق ها است ؟؟؟!!

  "دمي بارتز" يک دختر مدرسه اي اسکاتلندي است که در رشته هنر تحصيل ميکند، او به عنوان پروژه يکي از درسهايش در اقدامي جالب با برگه هاي مدارک طلاق زوجهاي مختلف يک لباس عروس بسيار زيبا طراحي و تهيه کرده است که باعث شد او خيلي زود در دنياي مجازي به شهرت جهاني برسد.
او تصاويري از اين کاردستي زيبا در فيس بوک قرار داد تا دختر خاله اش که ساکن ايتالياست آن را ببيند اما خيلي زود و در طي چند روز با 40 هزار نظر موافق کاربران فيس بوک روبرو شد.
او با اين کار موفق شد تحسين بسياري از طراحان مد را بر انگيزد ، اين دختر 15 ساله به قدري در کارش موفق بوده است که گفته ميشود بسياري از زوجهاي جوان از او خواسته اند تا لباس عروسي شان را براي آنها طراحي کند.
او اين لباس را از روي طرح لباس "پرنسس دايانا" الگو برداري کرده است و براي ساخت آن از 1500 برگه دادخواست طلاق استفاده کرده است . او ميگويد هدف من از اين کار نشان دادن عجله زوجهاي جوان براي ازدواج و در پي آن طلاق زودرس است
او اضافه ميکند چند طراح برجسته از او خواسته اند تا طرح لباس عروسش را به مبلغ خوبي به آنها بفروشد تا از آن کپي برداري کنند.
 

 

چهار شنبه 18 ارديبهشت 1392برچسب:پیراهن,طلاق,طراح لباس ,دمی بارتز,اسکاتلند,, :: 5 PM :: نويسنده : محمد منصور

                                        

 نقل شده :فرعون؛ پادشاه مصر ادعای خدایی میکرد. تا اينكه روزی مردی نزد او آمد و در حضور همه خوشه انگوری به او داد و گفت:

اگر تو خدا هستی پس این خوشه را تبدیل به طلا کن. فرعون یک روز از او فرصت گرفت. شب هنگام در این اندیشه بود که چه چاره ای بیندیشد او همچنان عاجز مانده بود که ناگهان کسی درب خوابگاهش را به صدا در آورد.

فرعون پرسید کیستی؟ دید که شیطان وارد شد پس بدون مطلي گفت: خاک بر سر خدایی که نمیداند پشت در کیست. سپس وردی بر خوشه انگور خواند و خوشه انگور طلا شد!

بعد خطاب به فرعون گفت: من با این همه توانایی لیاقت بندگی خدا را نداشتم آنوقت تو با این همه حقارت ادعای خدایی می کنی؟

بعد از آن شیطان عازم رفتن شد که فرعون گفت: چرا انسان را سجده نکردی تا از درگاه خدا رانده شدی؟
شیطان پاسخ داد:
زیرا میدانستم که از نسل او همانند تو به وجود می آید.

                                                مصر باستان,فرعون,اهرام مصر,مجسمه ابوالهول

 

سه شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:خدا, فرعون,شیطان , خوشه انگور , مصر,, :: 6 PM :: نويسنده : محمد منصور

تفاوت اون هم یک تفاوت کوچولو و کم اهمیت

                          


 

                         

 

 

چهار شنبه 28 فروردين 1392برچسب:تفاوت, :: 6 PM :: نويسنده : محمد منصور

                                     

                                      http://www.shadaneh.com/wp-content/uploads/2012/04/sms-fatemiyeh-SHADANEH.COM_.jpg

 یا علی رفتم بقیع اما چه سود !
                       هر چه گشتم فاطمه آنجا نبود!
                                                                     یا علی قبر پرستویت کجاست ؟
                                                                آن گل صد برگ خوشبویت کجاست ؟

 

                              

 

 

 

جمعه 23 فروردين 1392برچسب:شهادت, حضرت زهرا,تسلیت,بقیع ,, :: 1 PM :: نويسنده : محمد منصور

 

راستش از دروغگوئی و بی صداقتی که یه جایی دیدم رنجیده خاطر شدم برا اطمینان  قلب و تسکین خودم سری به احادیث زدم یکی دو مورد رو برا شما عزیزان میهمان  و البته نیز خودم به عنوان هدیه عید سال 92 گذاشتم: 

 

                                                                 
تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 

امام صادق می فرماید:

لا تَغتَرّوا بِصَلاتِهِم وَلا بِصيامِهِم، فَإِنَّ الرَّجُلَ رُبَما لَهِجَ بِالصَّلاةِ وَالصَّومِ حَتّى لَو تَرَكَهُ استَوحَشَ ، وَلكِنِ اختَبِروهُم عِندَ صِدقِ الحَديثِ وأداءُ الأمانَةِ؛
فريب نماز و روزه مردم را نخوريد، زيرا آدمى گاه چنان به نماز و روزه خو مى كند كه اگر آنها را ترك گويد، احساس ترس مى كند، بلكه آنها را به راستگويى و امانتدارى بيازماييد.

                                                                                 كافى، ج2، ص104، ح 2

 

 
تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

                                                                      

                                                     

امام على (ع) :

اِذا اَحَبَّ اللّه‏ُ عَبْدا اَلْهَمَهُ الصِّدْقَ؛

هرگاه خداوند بنده‏اى را دوست بدارد، راستگويى را به او الهام مى‏نمايد

                                                              غررالحكم، ج 3، ص 161، ح 410


تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

  

امام سجاد (ع) :

خَيْرُ مَفاتيحِ الاُمورِ الصِّدقُ وَ خَيْرُ خَواتيمِهَا الْوَفاءُ؛

بهترين شروع كارها صداقت و راستگويى و بهترين پايان آنها وفا است.

                                                                  بحارالأنوار، ج 78، ص 161

 

( قند ) خون مادر بالاست ، دلش اما همیشه ( شور ) می زند برای ما . . .
اشکهای مادر ، مروارید شده است در صدف چشمانش

دکترها اسمش را گذاشتهاند آب مروارید !
حرفها دارد چشمان مادر ؛ گویی زیرنویس فارسی دارد !
دستانش را نوازش می کنم ؛ داستانی دارد دستانش . . .

 


تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد
جمعه 23 فروردين 1392برچسب:مادر,قند خون,چشم ها,آب مروارید,, :: 11 AM :: نويسنده : محمد منصور

در ضرب المثل های ایرانی  مثلی هست که میگه طرف از آب هم کره می گیره  یعنی همه جا میشه حتی  به ظاهر از بی فایده ترین  و کم ارزشترین چیزها و در بدترین حالت ها نتایجی سودمند برداشت کرد حالا بماند که کره از آب گرفته خوردنی هست یا نه ؟!!! به هر حال چند روز پیش داستانی رو  تو یه وبلاگی خوندم  که متاسفانه اسم و آدرسش رو گم کردم به هر حال ازش متشکرم  بظرم جالب اومد  دیدم بد نیست شما هم بشنوید و داستان از این قرار بوده است که :

 فردی بنام چاک از یک مزرعه‌دار در تکزاس یک الاغ می خره به قیمت 100 دلار. قرار شد که مزرعه‌دار الاغ را روز بعد تحویل بدهد. اما روز بعد مزرعه‌دار سراغ چاک آمد و گفت: «متأسفم جوون. خبر بدی برات دارم. الاغه مرد.»

چاک جواب داد: «ایرادی نداره. پس پولم رو پس بده.»
مزرعه‌دار میگه : «نمی‌شه. آخه همه پول رو خرج کردم..»
چاک گفت: «باشه. پس همون الاغ مرده رو بهم بده.»
مزرعه‌دار گفت: «می‌خوای باهاش چی کار کنی؟»
چاک گفت: «می‌خوام باهاش قرعه‌کشی برگزار کنم.»
مزرعه‌دار گفت: «نمی‌شه که یه
الاغ مرده رو به قرعه‌کشی گذاشت!»
چاک گفت: «معلومه که می‌تونم. حالا ببین. فقط به کسی نمی‌گم که الاغ مرده است.»
یک ماه بعد مزرعه‌دار چاک رو دید و پرسید: «از اون الاغ مرده چه خبر؟» چاک گفت: «به قرعه‌کشی گذاشتمش. که هر که برنده بشه الاغ رو به دو دلار به او می فروشم 500 تا بلیت 2 دلاری فروختم 898 دلار سود کردم..»
مزرعه‌دار پرسید: «هیچ کس هم شکایتی نکرد؟»
چاک گفت: «فقط همونی که الاغ رو برده بود. من هم 2 دلارش رو پس دادم.»

جمعه 9 فروردين 1392برچسب:داستان,آب,کره,تکزاس,دلار,الاغ مرده,قرعه کشی,, :: 12 AM :: نويسنده : محمد منصور

 امام صادق (ع) می  فرماید :

                                 با یکدیگر مصافحه کنید ، زیرا مصافحه کینه را می  برد.

                                            

                                                تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 

                                                                                                   اصول کافی ج - 3 ص 264

شنبه 3 فروردين 1392برچسب:امام صادق ,مصافحه,کینه,اصول کافی, :: 11 AM :: نويسنده : محمد منصور

         شعری که بصورت عمودی و افقی به یک صورت خوانده می شود                                             

 

                                                       از چهره  افروخته  گل را مشکن

                                                       افروخته رخ مرو تو دگر    به چمن

                                                        گل را     تو دگر مکن خجل ای مه من

                                                      مشکن به چمن  ای مه من قدر سخن

                                                     

                                                                           

شنبه 3 فروردين 1392برچسب:شعر,ماتریس متقارن ادبی,گل,چمن,, :: 11 AM :: نويسنده : محمد منصور

                                 

سه شنبه 29 اسفند 1391برچسب:بهار,سال 92,تبریک,عید,سال نو,نوروز,, :: 8 AM :: نويسنده : محمد منصور

 

« فقیری به در خانه بخیلی آمد، گفت: شنیده ام که تو قدری از مال خود را نذر نیازمندان کرده ای و من در نهایت فقرم ، به من چیزی بده بخیل گفت: من نذر کوران کرده ام. فقیر گفت :

من هم کور واقعی هستم ، زیرا اگر بینا می بودم ، از در خانه خداوند به در خانه کسی مثل تو نمی آمدم.»

یک شنبه 27 اسفند 1391برچسب:کورواقعی,بینا,فقیر,بخیل,, :: 4 PM :: نويسنده : محمد منصور

 

                                           تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد                

در سرزمین  ایران پیوسته قبل از فرا رسیدن نوروز روزی را که معمولا آخرین پنجشنبه سال است به عنوان روزابراز عشق و تجدید یاد و دیدار مزار عزیزان از دست رفته می دانند تا به نوعی آنان  را نیز در شادی و سرور آغاز سالی نو شریک و سهیم نمایند و این آیین و رسم پسندیده حتی در ایران پیش از اسلام و نزد پیروان زردشت نیز تحت عنوان عید اموات  در ایامی مقارن نوروز گرامی می دارندو در برخی مناطق کشور امروزه نیز آخرین پنج شنبه را عید مردگان می نامند چه زیبا سروده است زنده یاد قیصر امین پور:                                     

حرف‌های ما هنوز ناتمام ....

تا نگاه می‌کنی :
وقت رفتن است

باز هم همان حکایت همیشگی!
پیش از آن‌که با خبر شوی
لحظه‌ی عزیمت تو ناگزیر می‌ شود
                       آی .....
                ای دریغ و حسرت همیشگی

                                            ناگهان
                                                  چقدر زود 
                                                        دیر می‌شود
!

عکسهای بسیار زیبا و دیدنی از فصل پاییز ، www.irannaz.com
                  

عجب رسمیه رسم زمونه          قصه ی برگ و باد خزونه                               

 میرن آدما ازونا فقط                  خاطرهاشون بجا می مونه   

چی شد اون خونه ؟          آدماش کجان ؟        خدا می دونه                  

  بوته ی یاس باباجون هنوز

گوشه ی باغچه توی گلدونه

 عطرش پیچیده تا هفت تا خونه

   خودش کجاهاست ؟                 خدا می دونه                               گوشه ای از شعر رسول نجفیان

                                  به یاد همه آنانی که امروز در میان ما نیستند روحشان شاد

پنج شنبه 24 اسفند 1391برچسب:عید اموات ,پدر,رسم زمونه,قیصر امین پور,رسول نجفیان, :: 1 PM :: نويسنده : محمد منصور

در جائی می خواندم که:

 تفاوت تعریف ( یک دقیقه ) از زبان و نگاه  کسی که پشت در توالت منتظر ایستاده  با کسی که داخل توالت نشسته است نشان می دهد که زمان تعریف واحدی ندارد.

                                                     اینطور نیست؟           

                                                                                                          

چهار شنبه 23 اسفند 1391برچسب:تعریف زمان,توالت,یک دقیقه,, :: 5 PM :: نويسنده : محمد منصور

 

                                                   گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org
                             

1.

روزي مرد کوري روي پله‌هاي ساختماني نشسته و کلاه و تابلويي را در کنار پايش قرار داده بود روي تابلو خوانده مي شد: 

                                          من کور هستم لطفا کمک کنيد.

روزنامه نگارخلاقي از کنار او ميگذشت نگاهي به او انداخت فقط چند سکه د ر داخل کلاه بود.او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اينکه از مرد کور اجازه بگيرد تابلوي او را برداشت ان را برگرداند و اعلان ديگري روي ان نوشت و تابلو را کنار پاي او گذاشت و انجا را ترک کرد.

عصر آن روز روز نامه نگار به آن محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است .

مرد کور از صداي قدم هاي او خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسي است که آن تابلو را نوشته بگويد ،که بر روي ان چه نوشته است؟

روزنامه نگار جواب داد:چيز خاص و مهمي نبود، من فقط نوشته شما را به شکل ديگري نوشتم و لبخندي زد و به راه خود ادامه داد. مرد کور هيچوقت ندانست که او چه نوشته است ولي روي تابلوي او خوانده مي شد:

                                امروز بهار است، ولي من نميتوانم آنرا ببينم!

وقتي کارتان را نميتوانيد پيش ببريد استراتژي خود را تغيير بدهيد خواهيد ديد بهترينها ممکن خواهد شد باور داشته باشيد هر تغيير بهترين چيز براي زندگي است.

حتي براي کوچکترين اعمالتان از دل،فکر،هوش و روحتان مايه بگذاريد اين رمز موفقيت است ...لبخند بزنيد.

                                                                                                  

نایت اسکین

                                                                                                     

چهار شنبه 23 اسفند 1391برچسب:کور,گدا,خلاقیت,تغییر,موفقیت,, :: 3 PM :: نويسنده : محمد منصور

 

فراموش نکنیم 

 قطاری که از ریل خارج شده است شاید آزاد شده باشد اما راه به جایی نخواهد برد و به مقصد نمی رسد.                    

                                                       

                                    

    

سه شنبه 22 اسفند 1391برچسب:قطار, ریل خروج , مقصد,, :: 10 PM :: نويسنده : محمد منصور

 

                         

 

 راستی می دانید تاریک ترین ساعات شب درست ساعات قبل از طلوع خورشید است .

                                                                                                پس همیشه امیدوار باشیم

                            تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

  

دو شنبه 21 اسفند 1391برچسب:شب,طلوع,امید,تاریک,, :: 6 PM :: نويسنده : محمد منصور

 

 

 مسخره کردن دیگران یکی از گناهان کبیره است و جزء حق الناس محسوب می شود زیرا مسخره کننده مستقیماً فرد دیگری را که محترم است و باید حقوق وی رعایت می شده را مورد تمسخر قرار داده است و   در نتیجه کسب رضایت و جلب حلالّیت وی لازم است.

امام صادق علیه السّلام می فرمایند: «هیچ انسانی رو در رو به مؤمنی طعن نزند و او را مسخره نکند، جز اینکه به بدترین مرگ ها هلاک شود و پس از مرگ درخواست بازگشت به خیر کند (یعنی تمنّا کند او را به دنیا باز گردانند تا جبران مافات نماید.) 1
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: دوزخیان با همه شکنجه و عذابی که دارند از آزار چهار طایفه در رنجند و عذاب می برند. اینان را از حمیم جهنّم می چشانند و فریادشان به واویلا و واثبورا بلند است....یکی از آن چهار طایفه چرک و خون از دهانش جاری است.

جهنمیان می پرسند که این دور از رحمت، حال و وضعش چیست؟ و چه کرده که به این عذاب دچار شده که ما با همه گرفتاری های خود، از آن در زحمتیم؟

گویند: این دور از رحمت کارش مسخرگی و ادای این و آن در آوردن بود و می نگریست هر کلام زشتی که می دیدید ادای آن را در می آورد.2

ماخذ:

1 ثواب الاعمال و عقاب الاعمال،شیخ صدوق ترجمه غفاری، ص 286.
2 ـ ثواب الاعمال و عقاب الاعمال،شیخ صدوق ترجمه غفاری،ص 297.

 

دروازه جهنم + عکس

آدمی هیچگاه نباید از احترام مردم خیلی ذوق زده شده و دل خوش شودچون بسیار  پیش میاد که با کوچکترین بهانه یا حتی بدون بهانه این احترام رنگ می بازد و از بین می رود نقل است روزی :

    چرچيل(نخست وزير اسبق بريتانيا) روزی سوار تاکسی شده بود و به دفتر bbc برای مصاحبه می‌رفت.

هنگامی که به آن جا رسيد به راننده گفت آقا لطفاً نيم ساعت صبر کنيد تا من برگردم.

راننده گفت: "نه آقا! من می خواهم سريعاً به خانه بروم تا سخنرانی چرچيل را از راديو گوش دهم" .

چرچيل از علاقه‌ی اين فرد به خودش خوشحال و ذوق‌زده شد و يک اسکناس ده پوندی به او داد.

راننده با ديدن اسکناس گفت:

                                 "گور بابای چرچيل! اگر بخواهيد، تا فردا هم اين‌جا منتظر می‌مانم!"

                                                                                                                                                                                                                                                     خبرگزاری فارس: کپسولی که چرچیل در سفر همراه داشت+ عکس                 

                   

پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:چرچیل,راننده,احترام,نخست وزیر ,, :: 12 AM :: نويسنده : محمد منصور

 

روايت شده است در حدود ٧٠٠ سال پيش، در اصفهان مسجدي بزرگ ميساختند. اما چند روز قبل از افتتاح مسجد، کارگرها و معماران جمع شده بودند و آخرين خرده کاري ها را انجام ميدادند.

پيرزني از آنجا رد ميشد وقتي مسجد را ديد به يکي از کارگران گفت: فکر کنم يکي از مناره ها کمي کجه! کارگرها خنديدند. اما معمار که اين حرف را شنيد، سريع گفت: چوب بياوريد! کارگر بياوريد! چوب را به مناره تکيه بدهيد. فشار بدهيد. فششششششااااررر...!!!

و مدام از پيرزن ميپرسيد: مادر، درست شد؟!!

                                            مدتي طول کشيد تا پيرزن گفت: بله! درست شد!!! تشکر کرد و دعايي کرد و رفت...

                                           کارگرها حکمت اين کار بیهوده و فشار دادن مناره را از معمار با تجربه پرسيدند؟!

معمار گفت: اگر اين پيرزن، راجع به کج بودن اين مناره با ديگران صحبت ميکرد و شايعه پا ميگرفت، اين مناره تا ابد کج ميماند و ديگر نميتوانستيم اثرات منفي اين شايعه را پاک کنيم... اين است که من گفتم در همين ابتدا جلوي آن را بگيرم ! به قول خودمون علاج واقعه قبل از وقوع

 

                                                                         
تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:شایعه,پیرزن,مناره,, :: 9 AM :: نويسنده : محمد منصور

 

 

 مرد قوی هیکل ، در چوب بری استخدام شد و تصمیم گرفت خوب کار کند .

روز اول 18 درخت برید . رئیسش به او تبریک گفت و او را به ادامه کار تشویق کرد . روز بعد با انگیزه بیشتری کار کرد ، ولی 15 درخت برید .
روز سوم بیشتر کار کرد ، اما فقط 10 درخت برید . به نظرش آمد که ضعیف شده است . نزدیکش رفت و...

عذر خواست و گفت : نمی دانم چرا هر چه بیشتر تلاش می کنم ، درخت کمتری می برم


                        رئیس پرسید : آخرین بار کی تبرت را تیز کردی ؟
او گفت : برای این کار وقت نداشتم . تمام مدت مشغول بریدن درختان بودم.

  نقل از داستانک                                                

شنبه 12 اسفند 1391برچسب:هیزم شکن , تبر,, :: 1 AM :: نويسنده : محمد منصور

 

 

لالایی

زن و شوهر پیری با هم زندگی می کردند.
پیر مرد همیشه از خروپف همسرش شکایت داشت و پیر زن هرگز زیر بار نمی رفت و گله های شوهرش رو به حساب بهانه گیری های او می گذاشت.
این بگو مگوها همچنان ادامه داشت تا اینکه یک روز ...

پیرمرد برای اینکه ثابت کند زنش در خواب خروپف می کند و آسایش او را مختل می کند ضبط صوتی را آماده کرد و شبی همه سر و صدای خرناس های گوشخراش همسرش را ضبط کرد.
پیر مرد صبح از خواب بیدار شد و شادمان از اینکه سند معتبری برای ثابت کردن خروپف های شبانه او دارد به سراغ همسر پیرش رفت و او را صدا زد، غافل از اینکه زن بیچاره به خواب ابدی فرو رفته بود!
از آن شب به بعد خروپف های ضبط شده پیرزن، لالایی آرام بخش شبهای تنهایی او بود !

 

 

                                                                                                 تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:زن,خروپف,لالائی,پیر مرد,, :: 5 PM :: نويسنده : محمد منصور

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید. وبلاگ من مو ضوع خاصی ندارد ضمن تشکر از دیدار شما عزیز میهمان امیدوارم مطالب وبلاگ مورد توجه و استفاده شما قرار بگیرد و از بیان نظرات خود در راستای بهبود آن دریغ نفرمائید.
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عاقبت و آدرس mandez.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان